بعضی آقایان به خاطر شعارهای مردم در مقابل سیدحسن مصطفوی و جلوگیری از سخنرانی وی (که دلیل آن هم کاملاً مشخص است) شروع به انتقاد و تخریب و تقبیح و … کردند، حتی بعضی از مراجع (آن طور که در خبرها بود) شروع به انتقاد از این اقدام مردم کردند.
تا اینجای کار را داشته باشید. فرض کنیم این انتقادها قابل بحث (رد یا قبول).
اما از این طرف جناب آقای سیدحسن مصطفوی به همراه رفیق شفیقشان آقای انصاری به جان وزیر این مملکت افتادهاند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و راهی بیمارستانش کردهاند.!!!
اول باور کردنش خیلی برایم سخت بود که آقای مصطفوی (با همه انتقادات وارد به ایشان) در این حد فرومایگی کنند که وزیر کشور را کتک بزنند(!!!!) اما واقعی بود و اتفاق افتاده بود (نمیدانم چند تا علامت تعجب باید بگذارم اینجا).
سؤال اینجاست که چرا صدای یک نفر از همین آقایانی که این همه احترام فرزند فرزند امام برایشان مهم بود و از کار غیر اخلاقی(!) شعار دادن بر ضد سران فتنه در مقابل سیدحسن به شدت ناراحت شده بودند، لام تا کام در مورد این موضوع صحبت نکردند و هیچ ابراز احساساتی از خودشان به خرج ندادند؟
واقعاً کتک زدن وزیر این مملکت آن هم توسط چنین شخصی که این همه برای او کمالات قائلاند (نوه امام بودن!) اصلاً غیراخلاقی نبود؟ اصلاً کار خوبی بود یا عمل زشتی بود؟ (کاری نداریم که خط امام یک مفهوم ایدئولوژیک است نه ژنتیک)
لااقل اظهار نظر کنید.
پ.ن: آقای استوانه فرمودهاند که ایشان (سیدحسن) عالم جلیل القدر و دانشمند جامعی هستند(!!!). نمیدانم چطور کسی که تا دیروز مشغول لمعتین بوده امروز به یکباره عالم جلیل القدر و دانشمند جامع(!) میشود؟