در مورد تعصب در جلساتی گفته بودم قبلاً، این جلسات ادامه یافت. اما در ادامه این جلسات نکات دیگری بر ما متعصبین خشک مغز مشکوف شد که تا به حال نشده بود.
موضوعی مطرح شد که مثلاً در آمریکا در مورد مارکس از لحاظ روانشناختی تحقیقاتی انجام شده و به این نتیجه رسیدهاند که ایشان به فلان سندرم روانی دچار بودهاند که نتیجهاش شده مارکسیسم، یا حداقل این سندرم موجب گرایش به چنین ایسمی شده.
من گفتم البته چون شخص خاصی مطرح است این احتمال وجود دارد که این تحقیق جهتدار بوده باشد که ناگهان دوستان برآشفتند که این چه حرفی است و چه سخن سخیفی و . . . در ینگه دنیا وقتی بحثی در فضای آکادمیک مطرح شد مطلقاً آکادمیک است و هیچ اگر و امایی برنمیتابد. عجب!!!
نکته دیگری در حاشیه مطرح شد این بود که چرا رسانههای احمق ما – و در رأس آنها رسانه ملی – هی در بوق میکنند که روش انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فلان است و رییس جمهور مستقیم به رأی مردم انتخاب نمیشود و خیلی هم دمکراتیک نیست و از این حرفا. و این که اتفاقاً این روش خیلی هم خوب است که یک عده الکترال کالج رییس جمهور را انتخاب کنند نه خود مردم. باز هم عجب!!!
چطور در انتخاب رهبری در ایران که به دلیل شرط اجتهاد عقلایی است که انتخاب توسط خبرگان (الکترال کالج!) انجام شود، خیلی هم عیب است که رهبر با رأی مستقیم مردم انتخاب نمیشود، اما در آمریکا انتخاب رییس جمهوری که شرایطش فقط سن و آمریکایی بودن است انتخاب غیر مستقیم خیلی هم عقلانی و خوب و نایس است. این Winner takes all را چطور توجیه میکنید؟!
در همین انتخابات اخیر که اوباما مجدداً انتخاب شد، در حین شمارش به مرحلهای رسید که رأی الکترال اوباما از ۲۷۰ رد شد، یعنی بدون شمارش بقیه آرا هم او رییس جمهور بود، اما دقیقاً در همین مرحله آرای مردمی رامنی از اوباما یکی دو میلیونی بیشتر بود!!! خب این کجایش دمکراسی است؟ مردم به یکی رأی دادهاند اما آقایان الکترال کالج صلاح دیدهاند دیگری رییس جمهور شود.
خب برادر من اگر این اتفاق در جمهوری اسلامی میافتاد، که شما خواهر و مادر مملکت را با هم پیوند میدادید که اینجا استبداد است، اما چون این اتفاق در قبله آمال شما افتاده هیچ عیبی ندارد.
همچنان هی بیشتر به معنای تعصب پی میبرم، هی بیشتر.
دیدگاهتان را بنویسید