در جمعی از دوستان جدید و قدیم با تفکرات متفاوت، پیشنهاد شد که طی جلسهای منظم به مطالعه کتابی بپردازیم. دو کتاب قرآن و مثنوی مورد نظر جمع بود و قرار شد بررسی کنیم که کدام را مطالعه کنیم.
طرفداران مثنوی، استدلاتی کردند و طرفداران قرآن نیز. اتفاقاً این استدلالها بسیار مشابه بودند و این را هر دو طرف اذعان داشتند. هر دلیلی که گروهی بیان میکرد، گروه دیگر نیز آن را برای کتاب مورد نظر خود بیان میداشت.
القصه، نکته بحث اینجاست که یکی از دوستان طرفدار مثنوی مدعی بود که طرفداران قرآن تعصب دارند به همین دلیل بهتر است به مثنوی بپردازیم. اما طرفداران قرآن میگفتند حداقل در طی این جلسه این طور نخواهد بود و این (عدم تعصب) یکی از شرایط جلسه است و نمیتواند دلیل باشد. اما آن دوست گرامی همچنان تاکید داشت که این طور است.
حال من ماندهام که به چه چیز تعصب میگویند؟ و در طی این بحث (در همین مورد آخری) کدام تعصب به خرج میدادند؟ علاوه بر تعصب، پیش داوری نیز از خصائصی است که باید از این جلسات دور بماند وگرنه بحثها بینتیجه خواهند ماند.
پ.ن: در انتها با رایگیری، مثنوی رأی آورد. ؛)
دیدگاهتان را بنویسید