چند روز پیش در مسیر رفتن به دیدار دوستی، داشتم اپیزود «پوست در بازی» از پادکست «بی پلاس» را گوش میکردم. وقتی رسیدم اتفاقا کتاب «پوست در بازی» روی میزش بود. ازش پرسیدم اگر الان در حال مطالعهش نیست، امانت بگیرمش و گرفتم. خیلی اتفاق جالبی بود. حالا اینجا جملات و نکاتی از کتاب که به نظرم جالب میآمدند را یادداشت کردهام که میبینید.
کمتر از یک سوم از امپراطورهای رومی در تختخوابهایشان مردند. / ص ۲۳
برخی فکر میکنند اگر جنگجویانمان در راس قدرت نباشند نشانهای از تمدن و پیشرفت محسوب میشود. این گونه نیست. / ص ۲۴ – منظور این است که کسی که زیر باد کولر نشسته و خودش در جنگ نقشی ندارد راحتتر و با دغدغه کمتری جنگ افروزی میکند.
تمرکززدایی بر اساس یک ایده ساده است که میگوید: چرندگویی در مقیاس بزرگ بسیار سادهتر از چرندگویی در مقیاس کوچک است. / ص ۲۴
مداخله دولت به طور کلی موجب حذف پوست در بازی میشود. / ص ۲۵
شما هیچگاه نمیتوانید کسی را کاملا قانع کنید که اشتباه میکند؛ تنها واقعیت میتواند او را قانع کند. / ص ۲۷
جمعیت ما روز به روز پر میشود از افرادی که در توضیح دادن بهتر از فهمیدن هستند. / ص ۲۷
اگر فردی از راه توصیه کردن به دیگران امرار معاش میکند، توصیههایش را نپذیر، مگر این که جریمهای برای توصیههایش وجود داشته باشد. / ص ۳۸
کنندهی کار با عمل کردن برنده میشود، نه با متقاعد کردن دیگران. / ص ۴۰
آنچه جواب میدهد نمیتواند غیرعقلانی باشد. … اگر یک چیز احمقانه جواب میدهد (و درآمد ایجاد میکند)، نمیتواند احمقانه باشد. / ص ۴۳
Survival talks and BS walks. / ص ۴۳
روشنفکری باوری است که میگوید میتوان عمل را از نتیجه آن جدا کرد. / ص ۴۴
افرادی که حرف میزنند باید عمل کنند و تنها افرادی که عمل میکنند باید حرف بزنند. / ص ۴۶
چیزهای طراحی شده توسط افرادی که خودشان پوست در بازی ندارند، به مرور زمان پیچیدهتر میشوند. / ص ۴۸
اگر نمیتوانید به شکلی موثر شکایت کنید، آنگاه قانون وضع کنید. / ص ۵۲
اصلیترین نکتهای که میتوان از یک استاد دانشگاه آموخت، نحوه استاد دانشگاه شدن است و از یک سخنران الهام بخش، سخنرانی. / ص ۶۰
هیچ وقت مردم عادی مرا اذیت نمیکنند. این چرندگوها در یک شغل «روشنفکرانه» هستند که اذیتم میکنند. / ص ۶۸
نسبت به فردی که توصیه میکند مراقب باشید؛ او به شما میگوید که فلان اقدام معین برای شما خوب است، در حالی که خودش هم از آن اقدام منتفع میشود، ولی ضررهایی که به شما میرسند مستقیما بر خودش تاثیری نمیگذارند. / ص ۸۰
کسی که از کالایی تمجید میکند، میخواهد از شرش خلاص شود. / ۸۲
آیا فروش کالایی که میدانیم قیمتش بالاخره افت پیدا خواهد کرد، اخلاقی است؟ / ص ۸۳
به مرور زمان این قانون است که باید به اخلاقیات نزدیک شود، نه برعکس. / ص ۸۴
موثرترین سیاستی که در نهایت شرمندگی به همراه ندارد، شفافیت حداکثر است، حتی شفافیت نیتها. / ص ۸۸
قابل اعتمادترین مدافع یک محصول، کاربر آن است. / ص ۹۷
هر قدر طرف کافرتر باشد ذهنش هوشمندتر شده. / ص ۱۲۳
رفتار میانگین اعضای بازار به ما کمک نمیکند که رفتار کلی بازار را درک کنیم. / ص ۱۳۳
اگر بخواهید یک دین سازمان یافته را مدیریت کنید، آزادی کامل آخرین چیزی است که میخواهید. / ص ۱۴۰
کسی که برای مدتی تحت استخدام بوده، شواهد پررنگی از سرسپردگی را نشان میدهد. / ص ۱۴۳
نشانههای سرسپردگی را میتوانید در طول سالیان کارمندی مشاهده کنید که این فرد هر روز ۹ ساعت از آزادی شخصیاش میزند، دقیق سر وقت در محل کارش حاضر میشود، زمانبندی کارهای شخصی را از خودش سلب میکند و البته در یک روز کاری بد، نمیتواند در راه برگشت به خانه کسی را کتک بزند. او یک سگ مطیع و تربیت شده است. / ص ۱۴۳
معاملهگرها اندازه ملوانها فحش میدادند و من هم بددهن بودن استراتژیک را حفظ کردم و البته از آن تنها خراج از نوشتهها و زندگی خانوادگی استفاده میکردم. / ص ۱۵۲
زمانی نامهای دریافت که درخواست زیر را داشت: «آقای طالب عزیز؛ من یکی از دنبال کنندگان همیشگی کارهای شما هستم، … یک روشنکفر نظیر شما اگر از زبان تند و نادرست استفاده نکند، شناخته شدهتر میشود و تاثیر بیشتری میتواند بگذارد.» پاسخ من بسیار کوتاه بود: Fuck off! / ص ۱۵۲
آنچه فرد دارد یا ندارد مهم نیست، بلکه آنچه میترسد از دست بدهد، اهمیت دارد. / ص ۱۵۳
کارمند یک هدف بسیار ساده دارد: وظایفی که به نظر سرپرست ضروری هستند را انجام دهد. / ۱۵۷
جامعه دوست دارد قدیسها و قهرمانان اخلاقیاش مجرد باشند تا بار فشار خانواده روی دوششان نیاید که مجبور نشوند در دوراهی اغماض اخلاقیات و سیر کردن شکم فرزندانشان قرار بگیرند. / ص ۱۶۰
شرکتهای بزرگ افراد خانوادهدار را ترجیح میدهند؛ تحت اختیار گرفتن این افراد که ریسک از دست دادن دارند سادهتر است، علی الخصوص زمانی که وامهای مسکن بزرگ گریبانشان را گرفته باشد. / ص ۱۶۱
مشارکت در پروسهی سیاسی از نظر ردعا (روشنکفر در عین حال احمق) دو نام متمایز دارد: اگر با نظرش همخوانی داشته باشد «دمکراسی» است اما اگر عوام جرات کنند و نظری مخالف با ترجیحاتش داشته باشند، «پوپولیسم» است. / ص ۱۷۹
از فردی که اندکی دانشمند است و خود را دانشمند میپندارد بر حذر باشید؛ همان طور که از آرایشگری که میخواهد عمل حراجی مغز انجام دهد هم باید بر حذر باشید. / ۱۸۰
مردم از افرادی که درآمد بالایی دارند یا حداقل حقوق بگیرانی که پول زیادی درمیآورند نفرت دارند. / ص ۱۸۶
کسی مردم باید از او متنفر باشند شخصی است که در راس امور است و پوست در بازی ندارد. / ص ۱۸۷
هر کسی که در متن و نوشتهاش منطق یا استحکام درستی ندارد، آن را با اعداد و گراف پر میکند. / ص ۱۹۹
فرق است بین داشتن افراد ثروتمند در یک اداره دولتی با این که افراد شاغل در پستهای دولتی ثروتمند شوند. / ص ۲۰۱
قضاوت رومیها نسبت به سیستم سیاسیشان با سوال آیا منطقی به نظر میرسد؟ نبود بلکه با سوال آیا کار میکند؟ بود. / ص ۲۰۷
یک دوست معاملهگر نصیحت میکرد: «اگر افراد این حوزه [کاری شما]، شما را دوست دارند حتما یک جای کارتان اشتباه است.» / ص ۲۰۸
فرد آزاد کسی است که سرنوشتش وابستگی محوری یا مستقیم به ارزیابی همکاران ندارد. / ص ۲۰۸
ستایش دسته جمعی روزنامهنگارها در بدترین حالت مشکوک و در بهترین حالت نفرین است. / ص ۲۱۰ (پاورقی)
اگر خودتان یک چیز احمقانه بگویید دیوانه پنداشته میشوید. اما اگر فرضا مجموعهای بیست نفره بسازید تا یک آکادمی تشکیل بدهید و آن گاه چیزهای احمقانهای بگویید که مورد قبول جمع هم هست، از ویژگی «تایید همکاران» برخوردار شده و میتوانید یک دپارتمان را در دانشگاه تشکیل دهید. / ص ۲۱۰
محیط آکادمیک اغلب در صورتی که (به دلیل نداشتن پوست در بازی) چک نشود، به سمت فرایند آیینی چاپ مقالههای خودارجاع پیش میرود. / ص ۲۱۱
در فلسفه، برنده کسی است که آخر از همه به پایان خط میرسد. / ص ۲۱۱
هر چیزی که بوی رقابت داشته باشد، دانش را نابود میکند. / ص ۲۱۱
دانستن «اقتصاد» بدین معنا نیست که چیزی را در مورد فعالیتهای واقعی این حوزه میدانید، بلکه به معنی دانستن نظریه است، که اکثرشان چرند بودهاند. / ص ۲۱۱
به نظر کارل پوپر، علم مجموعهای است که ادعاهایی مطرح میکند که در نهایت میتوانند به وسیله مشاهده به چالش کشیده شده و رد شوند، نه ادعاهایی که قابل تایید هستند: اساس علم بر رد کردن است، نه تایید کردن. / ص ۲۱۴
فکر نکنید که سیبهای زیبا طعم بهتری دارند. / ص ۲۲۶
معاملهگری را استخدام کنید که جزئیات سابقهاش کمتر از بقیه برایتان قابل فهم باشد. / ص ۲۲۶
افرادی که به سادگی حرفهایشان را درک میکنید، اساسا چرندگو هستند. / ص ۲۲۷
اکثر موفقیتهای بزرگ اخیر (مایکروسافت، اپل، فیسبوک، گوگل) توسط افرادی شروع شدند که پوست در بازی داشتند و به صورت ارگانیک رشد کردند. … تامین سرمایه، منبع اصلی خلق کردن نبود. / ص ۲۲۹
هیچ وقت یک دانشگاهی را استخدام نکنید، مگر این که کارش شرکت در آیین نگارش مقاله یا امتحان گرفتن باشد. [یعنی فقط مقاله نوشتن و … بلدند]. / ص ۲۲۹
همان طور که یک فرد جذاب در فراری ثروتمندتر از یک شخص صدمیلیونر اما با لباسهای چروکیده به نظر میرسد، علمگرایی نیز علمیتر از علم حقیقی به نظر میرسد. / ص ۲۳۰
اعتقادات مذهبی مجموعهای از میانبرهای ذهنی هستند که مجموعهای از مشکلات را حل میکنند بدون این که فرد از چگونگی این حل کردن اطلاع داشته باشد. / ص ۲۳۲
لحظهای که فرد به جای قضاوت شدن توسط واقعیت، تحت داوری دیگران قرار میگیرد، مسایل دچار انحراف میشوند. .. فرمهای ارزیابی نیز به همین شکل انحراف ایجاد میکنند. / ص ۲۳۶
در صورت برابر بودن مهارتها، فردی که تحصیلات پایینتر از نظر برچسب (عنوان رشته و دانشگاه) داشته را استخدام کنید. این فرد صرف نظر از اعتبار تحصیلی رقبایش که باید بر آنها غلبه میکرده و بر موانعی جدی پیروز شده است. ضمن این که کنار آمدن با افرادی که به هاروارد نرفتهاند سادهتر است. / ص ۲۳۷
یادتان باشد آنچه ظاهر علمی دارد، عموما علم گرایی است تا علم. / ص ۲۳۸
همبرگر برای بسیاری از ما بسیار خوشمزهتر از فیله مینیون است زیرا چربی بالاتری دارد، اما مردم قانع شدهاند که دومی بهتر است زیرا تولید آن هزینه بیشتری برمیدارد. / ص ۲۴۳
اگر ثروت به جای گزینههای بیشتر (و متنوعتر)، گزینههای کمتری را به شما بدهد، یعنی کار راه اشتباه انجام میدهید. / ص ۲۴۴
افراد در مکالمه باید با هم برابر باشند. مکالمه باید فارغ از سلسله مراتب بوده و طرفین باید به یک اندازه در مکالمه مشارکت داشته باشند. شما ترجیح میدهید به جای استاد با دوستانتان شام بخورید. / ص ۲۴۵
اگر قیمت پیتزا را ۲۰۰ دلار تعیین کنند، همان افراد چوب پنبه در ماتحت [ثروتمندان خیلی باکلاس]، برایش صف میکشند. / ص ۲۴۶
تهدیدهای شفاهی فقط ضعف و غیر قابل اعتماد بودن را نشان میدهند. تهدید نباید شفاهی باشد. / ص ۲۵۰
در مغالطه پهلوان پنبه فرد نه تنها فقط بخشی از کل متن را جدا میکند، بلکه اغلب راجع به آن برداشت و یا سوء برداشت خود را هم اعلام میکند. / ص ۲۶۳
جلسات، جلسات جدید میزایند. / ص ۲۶۵
جراتش را داشته باشید که محبوب نباشید. / ص ۲۶۵
هیچ سیستمی نمیگوید: افراد را تنها در صورتی از غرق شدن نجات خواهم داد که دیگران نیز همین کار را انجام دهند. / ص ۲۶۸
هنگامی که فروشنده میگوید فلان چیز برای شما خوب است، یعنی خودش سود بیشتری میبرد. / ص ۲۶۹
وقتی جوانی با نیت «کمک به بشریت» از من میپرسد چه باید بکنم؟ پاسخ میدهم: … باید یک کسب و کار را شروع کنی. خطر کن و کسب و کاری شروع کن. / ص ۲۷۳
اگر مردمی که خواهان کمک در وزارت امور خارجه هستند را در مرخصی با حقوق بگذاریم تا کارهایی نظیر سفالگری، کار با سرامیک یا سایر کارهایی که آدمهای آرام و کم تستوسترون در مرخصیشان پیش می گیرند را انجام دهند، برای صلح خیلی خوب خواهد شد. / ص ۲۷۶
پاپ بودن خطرناک است، اما خدمات پزشکی خوبی به شما ارائه میشود. / ص ۳۰۱
پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۸۱ تیر خورد. هیچ کدام از رانندگان آمبولانس به این فکر نکردند که ژان پل دوم را برای دعا به نیایشگاه ببرند … هیچ کدام از جانشینان وی نیز به معامله با خدا فکر نکردند و انتظار نداشتند که به جای استفاده از پزشکی مدرن، با مداخلهای معجزهوار آنها را نجات دهد. / ص ۳۰۱
عقلانیت کاری است که انجام میدهید، نه چیزی که به آن فکر میکنید یا باور دارید. عقلانیت راجع به بقاست. / ص ۳۰۴
اول بقا اهمیت دارد و در رتبههای بعدی حقیقت، درک و دانش جای دارند. / ص ۳۰۹
یک دنیای بدون خطا هیچ گونه پنی سیلین و شیمی درمانی نخواهد داشت، تقریبا بدون دار و به احتمال زیاد بدون انسان خواهد بود. / ص ۳۱۳
میزان اعتقاد واقعی شما به یک چیز میتواند تنها از طریق میزان ریسکپذیری شما برای آن نشان داده شود. / ص ۳۱۶
هر چیزی که در سطح فردی، جمعی، قبلیهای یا کلی مانعی برای بقای فرد باشد از نظر من غیرمنطقی است. / ص ۳۱۶
برای این که موفق شوید، باید اول زنده بمانید. / ص ۳۲۱
اقتصاددانها، روانشناسها و تئوریسینهای تصمیمگیری هیچ نابغهای در میانشان ندارند و احتمالا هیچگاه نخواهند داشت. / ص ۳۲۳
از افرادی پرسیدم: بدترین چیزی که میتواند برایتان اتفاق بیفتد چیست؟ گفتند: مرگ خودم. پرسیدم: آیا مرگ خودتان به همراه فرزندان، خویشاوندان و …، بدتر نیست؟ همه گفتند: بله. [و نتیجه گرفته که چیز بدتری از مرگ خود وجود دارد. این مغالطه است. مرگ دیگران و جمعیت بیشتر و بیشتر برای بشریت بدتر است از مرگ فقط خودم. اما برای خودم که بدتر نیست.] / ص ۳۲۸
شجاعت زمانی است که خوبی و راحتی خود را فدای نجات لایههای بالاتر (خانواده، قبیله، بشریت…) خود میکنید. شجاعت خودخواهانه شجاعت نیست. [به نظرم درست نیست. ممکن است برای انجام کار مهمتری برای خودم نیاز به غلبه بر ترس دیگری داشته باشم و در حال خودم مطرح باشم و همچنان شجاعت باشد.] / ص ۳۳۱
عقلانیت یعنی اجتناب از ویرانی سیستماتیک. / ص ۳۳۵
زمانی که ریش (مو) مشکلی است، به استدلالها توجه اما از نتیجهگیری اجتناب کنید. زمانی که ریش خاکستری است، هم استدلال و هم نتیجهگیری را در نظر بگیرید. زمانی که ریش سفید است، استدلال را نادیده بگیرید ولی به نتیجه توجه کنید. / ص ۳۳۷
در نهایت باید بگویم یکی از بهترین کتابهایی هست که خواندهام. خط به خطش خواندنی است. لحن رک و صریح نویسنده فوق العاده جذاب است. امیدوارم از خواندن این نکات لذت برده باشید.
دیدگاهتان را بنویسید